سنجشگرانه‌اندیشی چیست

«سنجشگرانه‌اندیشی چیست؟»
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید ببینیم مقصود از همین پرسش چیست. ظاهراً این پرسش را به دو صورت می‌توان فهمید: نخست اینکه «چه شیوه‌ی اندیشیدنی را می‌توان سنجشگرانه دانست؟» و دوم اینکه «سنجشگرانه‌اندیشی به عنوان یک دانش‌ـ‌مهارت شامل چه نوع دانش و مهارت‌هایی می‌شود؟»

چه شیوه‌ی اندیشیدنی را می‌توان سنجشگرانه دانست؟
صاحبنظران سنجشگرانه‌اندیشی تعریف‌های گوناگونی از آن عرضه کرده‌اند؛ اما این تعریف‌ها تا حدی به هم شبیه‌اند. در اینجا یکی از تعریف‌ها از ریچارد پل را می‌آوریم. ویژگی تعریف ریچارد پل این است که کلیت دارد و می‌تواند تعریف‌های دیگر را نیز در بر بگیرد:
سنجشگرانه‌اندیشی یعنی اندیشیدن درباره‌ی اندیشیدن به قصد ارتقای اندیشیدن.
به عبارت دیگر، سنجشگرانه‌اندیشی نوعی فرا‌ـ‌اندیشیدن (یعنی اندیشیدن درباره‌ی اندیشیدن) است. بسیاری از نویسندگان کتاب‌های سنجشگرانه‌اندیشی وظیفه‌ی اصلی سنجشگرانه‌اندیشی را نقد دیدگاه‌ها و استدلال‌های دیگران می‌دانند. این برداشت از سنجشگرانه‌اندیشی، در مقایسه با برداشت ریچارد پل، محدودتر است. با این حال، حتی اگر وظیفه‌ی اصلی سنجشگرانه‌اندیشی را نقد دیدگاه‌ها و استدلال‌های دیگران بدانیم، باز هم می‌توان گفت که به ارتقای اندیشیدن خود شخص کمک می‌کند، زیرا کسی که در نقد و سنجشگری ورزیده باشد مطمئناً اندیشه‌ی خود را نیز نقد خواهد کرد و همین نقد موجب ارتقای کیفیت اندیشیدن او خواهد شد.

سنجشگرانه‌اندیشی شامل چه دانش‌ و مهارت‌هایی است؟
سنجشگرانه‌اندیشی شامل دانش و مهارت‌های بنیادین فکری است که افراد برای بهتر اندیشیدن در زندگی روزمره و دانشگاهی به آنها نیاز دارند.
جان دیوئی را پدر سنجشگرانه‌اندیشی می‌دانند. به نظر او، وظیفه‌ی آموزش و پرورش این است که دانش‌آموزان را برای بهتر اندیشیدن آماده کند. دیوئی معتقد بود آموزش و پرورش باید افراد را برای آینده آماده کند و از آنجا که آینده امری نامعلوم و غیریقینی است مهم‌ترین کاری که آموزش و پرورش باید انجام دهد این است که توانایی‌های فکری‌‌ای را در افراد ایجاد کند تا در موقعیت‌های جدید و دشوار و پیش‌بینی‌نشده بتوانند به خوبی تصمیم‌گیری کنند. اما آن «شیوه اندیشیدن» که باید به دانش‌آموزان و دانشجویان آموزش داده شود چیست؟ دیوئی اسم این شیوه‌ی اندیشیدن را «اندیشیدن تأمل‌گرانه» یا «اندیشیدن بازتابی» می‌گذارد و آن را چنین تعریف می‌کند:
بررسیِ فعالانه، مُجِدّانه ، و دقیقِ یک باور یا شکلِ داده‌شده‌ای از معرفت، با توجه به مبانی‌ای که پشتوانه‌ی آن هستند و نتایجی که در پی دارد اندیشه‌ی تأمل‌گرانه را تشکیل می‌دهد.
(Dewey, 1910, 6)
با آنکه دیوئی در اینجا از اصطلاح «اندیشیدن تأمل‌گرانه» استفاده می‌کند، اما صاحبنظران سنجشگرانه‌اندیشی این تعریف دیوئی را در واقع نخستین تعریف «سنجشگرانه‌اندیشی» می‌دانند.
پس از دیوئی، این دغدغه (ارتقای کیفیت اندیشیدن دانش‌آموزان و دانشجویان) در آموزش و پرورش بسیاری از کشورها، به‌ویژه انگلستان و آمریکا، پیگیری شد. در طول قرن گذشته تصور صاحبنظران درباره‌ی اینکه ارتقای کیفیت اندیشیدن دانش‌آموزان و دانشجویان باید تحت چه عنوانی انجام شود اختلاف نظر داشته‌اند. برخی از آنها برای رسیدن به این هدف بر دوره‌های منطق صوری یا تلفیق منطق صوری و غیرصوری تمرکز کرده‌اند. اما تقریباً از دهه‌ی ۱۹۸۰ به این سو، عنوان سنجشگرانه‌اندیشی (critical thinking) برای مجموعه‌ی دانش و مهارت‌های فکری بنیادین به کار می‌رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *